گوشه اي از خاطرات اقاي ابراهيم يزدي در قبال محاكمه و اعدام امير عباس هويدا:
هویدا آماده شده بود که از 14 سال نخست وزیری خود سخن بگوید، یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش هویدا را کشت و بعد هویدا را بردند روی صندلی اش نشاندند و عکس گرفتند و حکم اعدامش را برایش قرائت کردند . دکتر ابراهیم یزدی دبیر کل نهضت آزادی ایران در سالگرد انقلاب اسلامی در فیلم کوتاهی در خلال بیان خاطراتش مطالب جدیدی را از اعدام هویدا مطرح کرده است. وی در این فیلم می گوید: وقتی هویدا را از پادگان جمشیدیه به مدرسه ی رفاه آوردند به من گفت که فلانی من حرف های زیادی دارم که باید بزنم. این خیلی طبیعی بود فردی که 14 سال نخست وزیری یک نظام را کرده است اطلاعات بسیار گسترده ای از درون نظام داشته باشد. پیش فرض من این است که می خواست راجع به نظام گذشته حرف بزند. من با توجه به این که اطرافیان شاه یک عداوت خاصی با هویدا پیدا کرده بودند و به همین دلیل او را به زندان انداخته بودند نگران بودم که در آن اتاقی که همه ی فرماندهان نظام قبل در آن بودند او را در آن اتاق خفه اش بکنند. بنابراین من در مدرسه ی رفاه یک اتاق دیگری را ترتیب دادم که هویدا را آن جا تنها نگهداری کنند. من به آقای خمینی گفتم که هویدا اسرار زیادی دارد. زمانی می شود که ما می گفتیم خاندان پهلوی فاسد بودند و روابط کثیفی داشتند، خب ما مخالف بودیم و می توانستیم هر حرفی را بزنیم. اما نخست وزیری که 14 سال مسئول بود است می خواهد حرف بزند .باید بگذاریم حرفش را بزند. آقای خمینی پیشنهاد من را پذیرفت. به خلخالی گفت همان جور که فلانی می گوید عمل کنید. دکتر یزدی در جواب سوالی در مورد نحوه ی اعدام هویدا می گوید: هنگامی که هویدا شروع کرد که بگوید در دوران 14 ساله زمامداری او به عنوان نخست وزیر شاه چه اتفاقاتی افتاده است و خاطراتش را بیان بکند، رییس جلسه به دادگاه تنفسی کوتاه می دهد. موقعی که هویدا به راهروی دادگاه می آید یکی از آقایان روحانی که آن جا بوده و من مایل نیستم الان اسم او را ببرم در راهرو با هفت تیر کمری خودش او را می کشد. بدین ترتیب آقای هویدا را می برند روی صندلی اش می نشانند و عکس بر می دارند و حکم اعدامش را برایش قرائت می کنند و بعد می برند. اصلا چنین چیزی نبود که اعدامش بکنند
از قاصدك به سياوش!
باري هراس من از مرگ نيست!
هراس من از مردن در سرزميني است
كه مزد گوركن بيش از ازادي ادمي باشد.
» شاملو «
آقا بازم سلام سیاوش جان وقت بخیر
مزاحم همیشگی خانه ی رایمند
نهضت آزادی :
می گن روزی که می خواستن لوگوی نهضت سواد آموزی تو ایران و طراحی کنن هیچ کس بهتر از زنده یاد استاد پدر گرافیک ایران مرتضی ممیز را نیافتند زمانی که این تقاضا از وی توسط شخصی معین گردید در استاد انگشت سبابه ی شخص پیشنهاد دهنده را گرفته و بر روی استمپ زده و و انگشت او را روی کاغذ طراحی و در آخر هم خود با قلمی یک ضربه در روی اثر انگشت می زند و می گویید اینهم طرح و لوگوی طراحی شده ی شما به نشان از ریشه کن شدن بی سوادی در ایران سیاوش جان نهضت آزادی در معنا و تصویر سازی ذهنی تعریفی فراتر از بی نهایت دارد نهضت آزادی که ریسش در صحنه و پشت صحنه ی آدمکش حضور دارد دیگر نهضت آزادی نامیده نمی شود بلکه نهضت خفقان معنی می گردد وای بر حال بیچارگانی به مانند نسل من تو که تجربه ی به اصطلاح نهضت آزادگی به ریاست استاد ابراهیم یزدی را پشت سر می گذارد و با آن ملموس وار زندگی می کند .
شبهایت به شادی و روزهایت در پناه آزادی .
24-11-1387